مخم
با سلام و سپاس از حسن انتخابتون…
ما در سایت مهارتو قصد داریم اطلاعاتی درباره “مخم” را در اختیار شما عزیزان قرار دهیم.با ما همراه باشید.
مخم
مخم
ترجمه و معنی مخم در فرهنگ لغت عربی-فارسی
متن اصلی | معنی |
---|---|
مُخِم [عمومی] | مُخِم : [خمّ]؛ «لَحْمٌ مُخِمٌّ»: گوشت گنديده. |
کلمات نزدیک
متن اصلی | معنی |
---|---|
مخلوق [عمومی] | مخلوق : افريده , مخلوق , جانور |
مَخْلُوطَة [عمومی] | مَخْلُوطَة : [ خلط ] ( ط ): غذائى كه از برنج و عدس و نخود و يا از عدس و برغول و نخود سازند . |
مُخَلِع [عمومی] | مُخَلِع : [ خلع ] من الرجال : مرد سست و ناتوان ، كسى كه حسّ و حركت در او ضعيف شده باشد . |
مُخَلَفات [عمومی] | مُخَلَفات : [ خلف ]: چيزهاى متروكه . |
مَخْلُوقَات [عمومی] | مَخْلُوقَات : [ خلق ]: كائنات ، موجودات . |
متن اصلی | معنی |
---|---|
مِخْلَى [عمومی] | مِخْلَى : [ خلي ]: داس كه با آن علف بر كنند . |
مُخْمَل [عمومی] | مُخْمَل : [ خمل ]: پارچه مخملى . |
مخلل [عمومی] | مخلل : ترشي , سرکه , خيارترشي , وضعيت دشوار , ترشي انداختن |
مُخَلَل [عمومی] | مُخَلَل : [ خلّ ]: آنچه كه در سركه ريخته و از آن ترشى بعمل آورند . |
مُخَمَس [عمومی] | مُخَمَس : [ خمس ]: پنج ضلعى ، آنچه كه پنج ركن داشته باشد ، ابزارى آهنين كه در وزن نمودن چيزهاى بسيار سنگين بكار مى رود . |
مَخْمَس [عمومی] | مَخْمَس : [ خمس ]: تعبيرى است از پنج تا پنج تا « جاؤوا مَخْمَس »: پنج نفر پنج نفر آمدند . اين كلمه در مذكر و مؤنث يكسان بكار مى رود . |
مُخْمَلِي [عمومی] | مُخْمَلِي : [ خمل ]: « جِلْدٌ مُخْمَلِيُّ »: پوست آهو . |
قماش مخملي [عمومی] | قماش مخملي : پارچه مخمل نما , مخمل نخي يا ابريشمي |
فرهنگ لغت
فرهنگ لغت، لغتنامه یا فرهنگنامه کتابی است که در آن معانی واژههای یک، دو، یا چند زبان همراه با توضیحات مربوط به ریشه، تلفظ، یا اطلاعات دیگر مربوط به واژهها به ترتیب حروف الفبای زبان یا زبانهایی معیّن گردآوری میشوند.
واژهنامه عموماً به فهرست واژههایی که در انتهای کتابها میآیند گفته میشود، و معادل واژهٔ “glossary” در زبان انگلیسی است.
فرهنگ واژگان با دانشنامه تفاوت دارد. در یک واژهنامهٔ معمولاً، فقط به معنای واژهها اکتفا میشود و اطلاعات دیگری (نظیر تاریخچه و ریشهٔ آنها) داده نمیشود. بهعلاوه، در واژهنامهها فقط به واژههای عمومیِ یک زبان اشاره میشود، و اسامی خاص (مانند اسامی مکانها و اشخاص) کمتر نوشته میشود. با این حال، مرز دقیقی بین واژهنامه و دانشنامه نمیتوان تعیین کرد، و برخی کتابها به نوعی در هر دو طبقه جا میگیرند؛ مانند لغتنامهٔ دهخدا.
انتقادها به مفهوم فرهنگ لغت
پیر بوردیو هر فرهنگ لغتی را حاوی سوگیری میداند و در این رابطه بر این عقیده است که تمام فرهنگنامهها، اعم از جامعهشناسی، انسانشناسی، فلسفه و غیره، اغلب زورگویانه هستند. او علت این امر را این میداند که آنها در تظاهر به توصیف، در واقع به برخی واژهها مشروعیت میدهند. او فرهنگنامهها را ابزارهایی میداند برای ساخت واقعیتی که مدعی ثبت آناند، و مدعی است آنها میتوانند مؤلفان و مفاهیمی را که وجود ندارند بهوجود بیاورند و، برعکس، دربارهٔ مفاهیم یا مؤلفانی که وجود دارند خاموش بمانند.
کاربران گرامی! شما می توانید با ثبت نظرات و پیشنهادات خود در بخش نظرات مارا از دیدگاه هایتان مطلع نمایید.
از این مطالب دیدن فرمایید